جدول جو
جدول جو

معنی عمادالدوله دیلمی - جستجوی لغت در جدول جو

عمادالدوله دیلمی
(عِ دُدْ دَ لَ یِ دَ لَ)
مرزبان بن سلطان الدوله ابی شجاع بن بهاءالدولۀ دیلمی، مکنی به ابوکالنجار (یا ابوکالیجار) و ملقب به عزالملوک یا عمادلدین الله یا عمادالدوله. هفتمین از دیالمۀ فارس. رجوع به ابوکالنجار (مرزبان بن سلطان الدوله) و عمادلدین الله شود
لغت نامه دهخدا
عمادالدوله دیلمی
(عِ دُدْ دَ لَ یِ دَ لَ)
علی بن بویۀ دیلمی ملقب به عمادالدوله. اولین از سلاطین دیلمی فارس (320- 338 هجری قمری). وی به همراه دو برادر کهتر خویش رکن الدوله حسن و معزالدوله احمد در اوان قیام داعیان علوی در گیلان و طبرستان بر کارداران امرای سامانی، در عداد یاران ماکان بن کاکی سردار دیلمی، درآمد. و پس از پریشانی احوال ماکان کاکی، این سه برادر به خدمت مرداویج بن زیار پیوستند و مرداویج مقدم آنان را گرامی داشت و هر کدام را مأمور قسمتی ازعراق عجم کرد. از آن جمله علی (عمادالدوله) را نامزد کرج کرد. وی در کرج (کره رود، کرج ابودلف) با مردم و عمال مرداویج با مهربانی و مدارا رفتار کرد. سپس به فتح قلاع اطراف کرج پرداخت و به زودی در آن نواحی صاحب قدرت گردید. و در سال 321 هجری قمری اصفهان را که در آن هنگام مظفر بن یاقوت بر آن حکومت می کرد تسخیر کرد و چند ماهی بیش در آنجا نبود که مرداویج به سبب نگرانی خاطری که از عمادالدوله داشت، برادر خویش وشمگیر را با سپاهی انبوه برای دفع عمادالدوله بدانجا گسیل داشت. علی بن بویه نیز بدون جنگ و ستیز اصفهان را تخلیه کرد، و به ارجان، که ابوبکر بن یاقوت بر آن حکومت می کرد، رفت و در ماه ذی حجۀ سال 321 هجری قمری آنجا را تسخیر کرد. و به تدریج تا اواخر این سال سایر نواحی فارس را مسخر ساخت و سرانجام پس از جنگ سختی که با یاقوت حاکم شیراز کرد آنجا را نیز تحت نفوذ خویش درآورد. در این اوان مردوایج دست به تهیۀ سپاهی عظیم جهت راندن عمادالدوله از شیراز زد، ولی اجل مهلتش نداد و در سال 323 به دست جمعی از غلامان ترک خود به قتل رسید و به این ترتیب عمادالدوله از شر دشمنی قوی پنجه رهایی یافت. عمادالدوله در سال 322 برادر خویش رکن الدوله حسن را مأمور فتح کرمان کرد و او بدون هیچگونه مقاومت از طرف اهالی، کرمان را تصرف کرد و بدین ترتیب دربار خلافت، کلیه متصرفات خود را در ایران از دست بداد. عمادالدوله در سال 329 هجری قمری در حین قلع و قمع شورشیان و مخالفان خویش، تا طبرستان پیش رفت، و در سال 331، برادرش احمد، خوزستان را نیز جزء متصرفات آل بویه درآورد. عمادالدوله در سال 337 سخت مریض شد و کارها را به برادرزادۀ خویش عضدالدوله واگذاشت و خود در سال 338 درگذشت. عمادالدوله در تمام مدت امارت خود با مردم مهربانی کرد و بساط عدل و انصاف را در سراسر قلمرو خویش گستراند. برای اطلاع بیشتر راجع به این امر رجوع به مآخذ ذیل شود: تاریخ دیالمه و غزنویان، تألیف عباس پرویز. تاریخ ابن اثیر، حوادث سال 321 به بعد. تاریخ گزیدۀ حمدالله مستوفی ص 415- 418. ریحانه الادب ج 3 ص 127. الاعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 75. تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 422- 427 و... احوال و اشعار رودکی، تألیف سعید نفیسی ص 427. آثار الباقیۀ بیرونی ص 133 دستورالوزراء خوندمیر ص 115. معجم الانساب زامباور ص 322. طبقات سلاطین اسلام ص 126. قاموس الاعلام ج 4 ص 3157. تاریخ ابن خلکان ج 1 ص 364. تاریخ عمومی اقبال ج 1
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ ضُ دُدْ دَ / دُو لَیِ دَ لَ)
مغیث الدین فناخسرو ابوشجاع بن رکن الدوله حسن پادشاه مقتدر سلسلۀ آل بویه. عمادالدوله در سال 338 هجری قمری جانشینی خود و امارت فارس را به عضدالدوله تفویض نمود. عضدالدوله چون به سال 338 ه. ق. / 949م. به امارت رسید در آغاز بلامنازع بود و اعیان و بزرگان کشور نسبت به وی کمال احترام را مرعی میداشتند و آرامش در قلمرو او حکمفرما بود. حکومت اصفهان و حوالی آن را در آن زمان پدر وی، رکن الدوله داشت و اهواز و خوزستان و بغداد تحت نفوذ عم او معزالدوله بود، حکومت کرمان و قسمت جنوب شرقی ایران نیز با یکی از عمال آل بویه موسوم به محمد بن الیاس بود و وی در طریق بندگی و اطاعت نسبت به عضدالدوله راه دوستی و وداد می سپرد. اما این آرامش دیری نپائید. در سال 357 هجری قمری فرستادۀ وی یاسعبن محمد اسماعیل در کرمان از در شورش و طغیان درآمد و دست تجاوز به متصرفات عضدالدوله زد. عضدالدوله با شنیدن این خبر پسر خود ابوالفوارس را با گروهی از لشکریان به کرمان فرستاد واو بر یاسع غلبه کرد و ف تنه کرمان را خواباند. سپس عضدالدوله بر عمان تاخت و آنجا را نیز ضمیمۀ متصرفات خود کرد. معزالدوله در 356 هجری قمری درگذشت. و پیش از مرگ پسر خود بختیار (عزالدوله) را به جانشینی خود تعیین کرد و به او وصیت کرد که از پسر عم خود عضدالدوله اطاعت کند و در امور مملکت با او مشورت نماید. بختیار برخلاف نصیحت پدر مشغول لهو و لعب گردید. در همان اوقات ابوالفرج که حکمرانی عمان را داشت، آن حدود را به عضدالدوله واگذاشت و در سال 357 هجری قمری این امیر کرمان را از آل الیاس گرفت. رفتار جاهلانۀ بختیار با ترکان در بغداد موجب قیام رئیس آنان سبکتکین نام گردید و این شخص در غیاب وی منزل او را محاصره کرد و اتباع و اقوامش را دستگیر کرد و بغداد را در تصرف خویش درآورد. عزالدوله از اهواز به واسط رفت. طولی نکشید که سبکتکین درگذشت و ریاست ترکان بغداد به الپتکین نام رسید و او کار بر عزالدوله سخت گرفت بطوری که مجبور شد از رکن الدوله و عضدالدوله یاری بخواهد. عضدالدوله در سال 364 هجری قمری به طرف بغداد حرکت کرد و آن شهر را از ترکان گرفت ولی طمع در دارالخلافه بست و به تدابیر مخصوص عزالدوله را به استعفا واداشت و او را دستگیر ساخت. چون این خبر به رکن الدوله رسیدخود را از سریر بر زمین افکند و از خوردن و آشامیدن دست کشید و از شدت غم به مرضی مبتلی شد که دیگر از آن خلاص نگردید. وی برای گوشمالی پسر خود عزم تسخیر بغداد کرد. عضدالدوله برای جلب رضایت پدر رسولی به دربار او به ری فرستاد، و چون رسول شروع به اظهار مطلب کرد، رکن الدوله دست به نیزه زد و خواست او را به قتل رساند، ولی چون غضبش تسکین یافت ضمن پیامی پسرش رااز اینکه به خاطر چند درهمی که خرج کرده و از این بابت بر او و برادرزاده اش منت نهاده و طمع در املاک اوکرده است سخت نکوهش کرد. عضدالدوله چون از حال پدر آگاه شد چاره جز این ندید که بغداد را به عزالدوله واگذارد و به فارس مراجعت کند. در سنۀ 366 هجری قمری رکن الدوله درگذشت و قبل از فوتش عذر پسر را پذیرفت و او را جانشین خود کرد، همدان و اطراف آن را به فخرالدوله، و اصفهان را به مؤیدالدوله (دو پسر دیگر) تفویض نمود و بدانان نصیحت کرد که پس از وی از عضدالدوله اطاعت کنند و ترک هرگونه خلاف و نفاقی نمایند. عضدالدوله معروفترین امیر آل بویه است و در طول سلطنت خویش در فتح بلاد و آبادی شهرها و ساختن کاخها همت گماشت. اقتدار او از سواحل دریای عمان تا شام و حدود مصر مسلم گردید و نخستین بار در بغداد خطبه به نام او خواندند. عضدالدوله به سال 372 هجری قمری / 982م. به واسطۀ شدت مرض صرع جهان را بدرود گفت و فوت او در مجامع و طبقات مختلف اثری عظیم بخشید، چه این امیر مردی بود عاقل، فاضل، با سیاست، باهیبت، طرفدار فضلا و دانشمندان، مروج علم و معرفت، آبادکننده شهرها و دستگیر ضعفا. خود شخصاً با علما و فضلا مباحثه می کرد و از این جهت بارگاهش مجمع دانشمندان گردید و کتابهای بسیاری به نام او نوشته اند. عضدالدوله شیعی مذهب بود و در عین حال همه ادیان و مذاهب را محترم می شمرد و فقرای آنان را مورد رأفت قرار می داد. و بند امیر در فارس نیز از آثار اوست. جنازه وی را در جوار حرم علی بن ابی طالب (ع) به خاک سپردند. (از فرهنگ فارسی معین). برای اطلاع از شرح حال مفصل عضدالدوله رجوع به تاریخ مفصل ایران، عباس اقبال و الاعلام زرکلی ج 5 و الکامل ابن اثیر ج 8 و الاّثار الباقیۀ بیرونی ص 133 و بغیه الوعاه و سیرالنبلاء و نیز رجوع به فناخسرو شود
لغت نامه دهخدا